به گزارش مشرق، یک پایگاه آمریکایی در مطلبی درباره یمن، ضمن رد ادعای دخالت ایران در این کشور، حمله عربستان سعودی به یمنیها را «اشتباه بزرگ استراتژیک» توصیف کرد.
در یادداشت «فارین افرز» با عنوان «بازی ایران در یمن؛ چرا تهران مقصر جنگ داخلی یمن نیست» آمده است: «در چهار سال گذشته عربستان سعودی از ارتش خود برای دخالت در هر دو کشور بحرین و یمن استفاده کرده است. منطق هر دو مورد این بوده است: حفاظت از کشورهای عربی در مقابل "خرابکاری فارسی"(اقدامات خرابکارانه ایران). ریاض در بحثهای سیاست خارجی خود، ایران را به عنوان قدرت هژمونیک نشان میدهد که حمایت او از حوثیهای شیعه سبب جنگ داخلی در یمن شده است».
در این یادداشت آمده است: «اما عربستان سعودی برای توجیه اهداف و مقاصد توسعهطلبانه خود، در حال مبالغه درباره قدرت ایران در یمن است. ایران علت و دلیل جنگ داخلی یمن نیست و حوثیها هم نیروهای نیابتی ایران نیستند. آشوب و هرج و مرج یمن را کنترل میکند و نه ایران».
در مطلب فوق میخوانیم: «البته که ایران شبیه به بقیه جامعه بینالمللی به شدت نگران تنگه باب المندب در یمن است جایی که میلیونها دلار نفت جابجا میشود اما ایران به گونه نظامی درگیر جنگ داخلی یمن نخواهد کرد چرا که به درستی به این موضوع معتقد است که برای این درگیری راهحل نظامی وجود ندارد. اکنون نه بمباران هوایی سعودی و یا حتی نیروهای پیاده نظام آن، حوثیها را شکست نخواهد داد و یا نفوذ ایران در یمن را متوقف نخواهد کرد».
در این یادداشت با میان تیتر «همسایگان مداخلهگر» آمده است: «از زمان ایجاد یمن در سال 1932، عربستان سعودی این کشور را حیاط خلوت خود دیده است و به طور مداوم در امور داخلی آن دخالت کرده است».
در مطلب فارین افرز همچنین درباره سابقه حکومت و زمامداری شیعییان زیدیه در یمن اینطور توضیح داده میشود: «زیدیها برای قرنها بر یمن حکمرانی کردند اما به دنبال جنگ داخلی که از 1962 تا 1970 در این کشور طول کشید، بیش از پیش به حاشیه رانده شدند».
در ادامه با تاکید بر تلاشهای عربستان سعودی برای ترویج و توسعه وهابیت برای مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی ایران آمده است: « در پاسخ به تلاشهای ایران برای صدور انقلاب، عربستان سعودی به آرامی و بی سر و صدا از توسعه وهابیگری حمایت کرد و به آن پشتیبانی مالی کرد؛ وهابیتی که شاخهای از اسلامی است که برخی گروههای افراطی خشن امروز از آن برای توجیه اقداماتشان سوءاستفاده میکنند».
همچنین میخوانیم: «سعودیها در دهههای 1980 و 1990 میلیاردها دلار برای ایجاد مدارس و مکاتب و گسترش وهابیگری در یمن و دیگر جاها هزینه کردند. کمپین پرهیاهو و آشکارا ضد شیعه وهابیگری، جامعه زیدیه را تهدید کرد اما دولت سکولار(وقت) یمن که به کمکهای مالی سعودی وابسته بود، برای کمک به آنها هیچ کاری نکرد».
یاداشت مذکور اینطور ادامه مییابد: «ناامید از به حاشیه رانده شدن زیدیها و گسترش وهابیگری در دهه 1980، حسین بدرالدین الحوثی که عضو یک خانواده مذهبی مشهور بوده، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. وی که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود، در سال 1986 به این کشور سفر کرد».
فارین افرز همچنین نوشت: «وقتی حوثی به یمن بازگشت، شروع به سازماندهی زیدیها کرد و خود هم در دهه 1990 عضو پارلمان یمن شد و در نهایت رهبر یک جنبش تازه که بعدها به نام او(الحوثی) نامگذاری شد، گردید».
در ادامه این گزارش به مبارزات و جنگهای دولت علی عبدالله صالح با حوثیها و همچنین شهادت حسین بدرالدین الحوثی و متعاقب آن رهبری عبدالمالک الحوثی اشاره میکند.
در گزارش این پایگاه آمریکایی میخوانیم: «در سال 2009 درگیریها بین دولت و حوثیها وقتی نیروی هوایی سعودی به نیروهای دولتی پیوستند، به اوج خود رسید. عملیات مشترک آنها ناموفق بود و حوثیها موقتا دو روستا را در داخل سرزمین سعودی از آن خود کردند. در آن زمان سعودیها شروع به خالی از سکنه کردن برخی مناطق داخل مرز پادشاهی کردند؛ جاهایی که ساکنان محلی طرفداری و حمایتهایی از زیدیها نشان داده بودند».
در فارین افرز آمده است: «برای حوثیها، بهار عربی در اوایل 2011 یک هدیه بود. ادامه اعتراضات در یمن سبب پایان حکومت 37 ساله علی عبدالله صالح و عبدربه منصور هادی معاون وی شد کسی که در یک انتخابات غیر رقابتی ریاست جمهوری(با یک نامزد) به پیروزی رسید. حکومت هادی تحت حمایت سعودی کوتاه بود. امروز حوثیها و شرکایشان کنترل صنعا و قسمتهای اعظم یمن را در اختیار دارند».
در این گزارش با رد اتهام زنی به ایران آمده است: «جنگ داخلی در یمن بازتابی از درگیری شدید بین فرقهها و قبایل متنوعی است. متهم کردن و مقصر خواندن ایران و نشان دادن عربستان سعودی به عنوان قدرت خیرخواه، دو رویی خواهد بود. درباره ماهیت و اندازه دخالت ایران مبالغه شده و حتی در مواردی عامدانه تحریف شده است. برای مثال بر اساس آنچه در اسناد ویکی لیکس آمده، وقتی صالح اطلاع یافت که یک پهپاد آمریکایی در خاک یمن سقوط کرد، او علنا و در محافل عمومی تاکید کرد که این یک پهپاد ایرانی بود که برای جمعآوری اطلاعات فرستاده شده بود».
در این گزارش همچنین آمده است: «به خاطر ماهیت پیچیده درگیری یمن، مداخله نظامی عربستان سعودی یک اشتباه بزرگ استراتژیک است که جنگ را پیچیدهتر خواهد کرد و به تروریستهای القاعده در منطقه اجازه گسترش فعالیت و عملیات میدهد و سبب ایجاد فاجعه انسانی میشود. اعزام پیاده نظام توسط عربستان سعودی و تعداد کمی از کشورهای عربی به انجام آن تهدید کردهاند، برای آنها باتلاقی درست میکند که به راحتی قادر به فرار از آن نخواهند بود».
در این مطلب درباره علت حمله عربستان سعودی بیان میشود: «پادشاهی(عربستان) صدام حسین قویترین متحد سنی خود را در عراق از دست داد و امروز بغداد تحت کنترل شیعیان است. در بحرین اکثریت شیعیان مهار و رام نشده باقی بوده و همچنان چالشی برای حکومت سنی مورد حمایت سعودی هستند. علی رغم میل سعودیها بشار اسد همچنان در قدرت است و در لبنان حزبالله به نیرویی تبدیل شده که باید روی آن حساب کرد. عربستان سعودی در پشت همه این تغییرات بزرگ تاثیرات و دست ایران را میبیند و درباره تاثیر آن بر جمعیت شیعیان خود نگران است».
در این یادداشت آمده است: «جنگ در یمن به مذاکرات بین همه احزاب یمنی بزرگ و برگزاری انتخابات سراسری برای تشکیل یک حکومت فراگیر نیاز دارد. مشکل اینجا است که شاید سعودیها با این کار مخالفت و آن را رد کنند که بخشی از علت این کارشان آن باشد که خواهان یک دولت مستقل در یمن نیستند. اما واقعیات میدانی سعودیها را مجبور به ایجاد تغییر و تعدیل در سیاستشان خواهد کرد».
در فارین افرز میخوانیم: «آمریکا با یک انتخاب سخت مواجه خواهد بود. از یک سو به نظر میرسد واشنگتن میداند که بمباران هوایی یا اعزام پیاده نظام به نوع تغییراتی که سعودیها خواهان آن در یمن هستند، منجر نخواهد شد و از سوی دیگر موضوع القاعده در شبه جزیره عرب است که از عملیات و مداخلات نظامی سعودی نفع برده است».
در یادداشت «فارین افرز» با عنوان «بازی ایران در یمن؛ چرا تهران مقصر جنگ داخلی یمن نیست» آمده است: «در چهار سال گذشته عربستان سعودی از ارتش خود برای دخالت در هر دو کشور بحرین و یمن استفاده کرده است. منطق هر دو مورد این بوده است: حفاظت از کشورهای عربی در مقابل "خرابکاری فارسی"(اقدامات خرابکارانه ایران). ریاض در بحثهای سیاست خارجی خود، ایران را به عنوان قدرت هژمونیک نشان میدهد که حمایت او از حوثیهای شیعه سبب جنگ داخلی در یمن شده است».
در این یادداشت آمده است: «اما عربستان سعودی برای توجیه اهداف و مقاصد توسعهطلبانه خود، در حال مبالغه درباره قدرت ایران در یمن است. ایران علت و دلیل جنگ داخلی یمن نیست و حوثیها هم نیروهای نیابتی ایران نیستند. آشوب و هرج و مرج یمن را کنترل میکند و نه ایران».
در مطلب فوق میخوانیم: «البته که ایران شبیه به بقیه جامعه بینالمللی به شدت نگران تنگه باب المندب در یمن است جایی که میلیونها دلار نفت جابجا میشود اما ایران به گونه نظامی درگیر جنگ داخلی یمن نخواهد کرد چرا که به درستی به این موضوع معتقد است که برای این درگیری راهحل نظامی وجود ندارد. اکنون نه بمباران هوایی سعودی و یا حتی نیروهای پیاده نظام آن، حوثیها را شکست نخواهد داد و یا نفوذ ایران در یمن را متوقف نخواهد کرد».
در این یادداشت با میان تیتر «همسایگان مداخلهگر» آمده است: «از زمان ایجاد یمن در سال 1932، عربستان سعودی این کشور را حیاط خلوت خود دیده است و به طور مداوم در امور داخلی آن دخالت کرده است».
در مطلب فارین افرز همچنین درباره سابقه حکومت و زمامداری شیعییان زیدیه در یمن اینطور توضیح داده میشود: «زیدیها برای قرنها بر یمن حکمرانی کردند اما به دنبال جنگ داخلی که از 1962 تا 1970 در این کشور طول کشید، بیش از پیش به حاشیه رانده شدند».
در ادامه با تاکید بر تلاشهای عربستان سعودی برای ترویج و توسعه وهابیت برای مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی ایران آمده است: « در پاسخ به تلاشهای ایران برای صدور انقلاب، عربستان سعودی به آرامی و بی سر و صدا از توسعه وهابیگری حمایت کرد و به آن پشتیبانی مالی کرد؛ وهابیتی که شاخهای از اسلامی است که برخی گروههای افراطی خشن امروز از آن برای توجیه اقداماتشان سوءاستفاده میکنند».
همچنین میخوانیم: «سعودیها در دهههای 1980 و 1990 میلیاردها دلار برای ایجاد مدارس و مکاتب و گسترش وهابیگری در یمن و دیگر جاها هزینه کردند. کمپین پرهیاهو و آشکارا ضد شیعه وهابیگری، جامعه زیدیه را تهدید کرد اما دولت سکولار(وقت) یمن که به کمکهای مالی سعودی وابسته بود، برای کمک به آنها هیچ کاری نکرد».
یاداشت مذکور اینطور ادامه مییابد: «ناامید از به حاشیه رانده شدن زیدیها و گسترش وهابیگری در دهه 1980، حسین بدرالدین الحوثی که عضو یک خانواده مذهبی مشهور بوده، تصمیم گرفت کاری انجام دهد. وی که از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته بود، در سال 1986 به این کشور سفر کرد».
فارین افرز همچنین نوشت: «وقتی حوثی به یمن بازگشت، شروع به سازماندهی زیدیها کرد و خود هم در دهه 1990 عضو پارلمان یمن شد و در نهایت رهبر یک جنبش تازه که بعدها به نام او(الحوثی) نامگذاری شد، گردید».
در ادامه این گزارش به مبارزات و جنگهای دولت علی عبدالله صالح با حوثیها و همچنین شهادت حسین بدرالدین الحوثی و متعاقب آن رهبری عبدالمالک الحوثی اشاره میکند.
در گزارش این پایگاه آمریکایی میخوانیم: «در سال 2009 درگیریها بین دولت و حوثیها وقتی نیروی هوایی سعودی به نیروهای دولتی پیوستند، به اوج خود رسید. عملیات مشترک آنها ناموفق بود و حوثیها موقتا دو روستا را در داخل سرزمین سعودی از آن خود کردند. در آن زمان سعودیها شروع به خالی از سکنه کردن برخی مناطق داخل مرز پادشاهی کردند؛ جاهایی که ساکنان محلی طرفداری و حمایتهایی از زیدیها نشان داده بودند».
در فارین افرز آمده است: «برای حوثیها، بهار عربی در اوایل 2011 یک هدیه بود. ادامه اعتراضات در یمن سبب پایان حکومت 37 ساله علی عبدالله صالح و عبدربه منصور هادی معاون وی شد کسی که در یک انتخابات غیر رقابتی ریاست جمهوری(با یک نامزد) به پیروزی رسید. حکومت هادی تحت حمایت سعودی کوتاه بود. امروز حوثیها و شرکایشان کنترل صنعا و قسمتهای اعظم یمن را در اختیار دارند».
در این گزارش با رد اتهام زنی به ایران آمده است: «جنگ داخلی در یمن بازتابی از درگیری شدید بین فرقهها و قبایل متنوعی است. متهم کردن و مقصر خواندن ایران و نشان دادن عربستان سعودی به عنوان قدرت خیرخواه، دو رویی خواهد بود. درباره ماهیت و اندازه دخالت ایران مبالغه شده و حتی در مواردی عامدانه تحریف شده است. برای مثال بر اساس آنچه در اسناد ویکی لیکس آمده، وقتی صالح اطلاع یافت که یک پهپاد آمریکایی در خاک یمن سقوط کرد، او علنا و در محافل عمومی تاکید کرد که این یک پهپاد ایرانی بود که برای جمعآوری اطلاعات فرستاده شده بود».
در این گزارش همچنین آمده است: «به خاطر ماهیت پیچیده درگیری یمن، مداخله نظامی عربستان سعودی یک اشتباه بزرگ استراتژیک است که جنگ را پیچیدهتر خواهد کرد و به تروریستهای القاعده در منطقه اجازه گسترش فعالیت و عملیات میدهد و سبب ایجاد فاجعه انسانی میشود. اعزام پیاده نظام توسط عربستان سعودی و تعداد کمی از کشورهای عربی به انجام آن تهدید کردهاند، برای آنها باتلاقی درست میکند که به راحتی قادر به فرار از آن نخواهند بود».
در این مطلب درباره علت حمله عربستان سعودی بیان میشود: «پادشاهی(عربستان) صدام حسین قویترین متحد سنی خود را در عراق از دست داد و امروز بغداد تحت کنترل شیعیان است. در بحرین اکثریت شیعیان مهار و رام نشده باقی بوده و همچنان چالشی برای حکومت سنی مورد حمایت سعودی هستند. علی رغم میل سعودیها بشار اسد همچنان در قدرت است و در لبنان حزبالله به نیرویی تبدیل شده که باید روی آن حساب کرد. عربستان سعودی در پشت همه این تغییرات بزرگ تاثیرات و دست ایران را میبیند و درباره تاثیر آن بر جمعیت شیعیان خود نگران است».
در این یادداشت آمده است: «جنگ در یمن به مذاکرات بین همه احزاب یمنی بزرگ و برگزاری انتخابات سراسری برای تشکیل یک حکومت فراگیر نیاز دارد. مشکل اینجا است که شاید سعودیها با این کار مخالفت و آن را رد کنند که بخشی از علت این کارشان آن باشد که خواهان یک دولت مستقل در یمن نیستند. اما واقعیات میدانی سعودیها را مجبور به ایجاد تغییر و تعدیل در سیاستشان خواهد کرد».
در فارین افرز میخوانیم: «آمریکا با یک انتخاب سخت مواجه خواهد بود. از یک سو به نظر میرسد واشنگتن میداند که بمباران هوایی یا اعزام پیاده نظام به نوع تغییراتی که سعودیها خواهان آن در یمن هستند، منجر نخواهد شد و از سوی دیگر موضوع القاعده در شبه جزیره عرب است که از عملیات و مداخلات نظامی سعودی نفع برده است».